نویسنده: محمد کاوه




 

فرار مکانیسمی در جهت یافتن مجال اثبات وجود است که در خانه این فرصت فراهم نشده است.
(ژاک بورسا)
محیطی که در منزل برایم فراهم شده بود غیر قابل تحمل بود. سرانجام یک روز صبح از خانه خارج شدم و در حالی که منتظر وسیله نقلیه بودم سوار خودروی پسر جوانی شدم که ظاهری آراسته داشت. او وقتی فهمید از خانه فرار کرده ام به من ابراز علاقه کرد و مرا با خود به خانه اش برد. اما در آن جا هر روز در زیرزمین خانه مرا با انبردست مورد اذیت و آزار قرار می داد.
(اعترافات یک دختر 17 ساله)
فرار را «شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت و شرایط نامطلوب و یافتن اوقات فراغت بیشتر» تعریف کرده اند (محمدی، 1380: 5). فرار از خانه و خانواده یکی از انوع کجروی ها و معضلات حاد اجتماعی است که نه تنها در جامعه ما، ‌بلکه در تمامی جوامع وجود دارد، به طوری که تخمین زده شده هر ساله بیش از یک میلیون جوان زیر 18 سال از خانه می گریزند و یک میلیون نفر هم خانه را ترک می کنند یا از خانه بیرون رانده می شوند. هر چند دخترها و پسرها تقریباً به طور مساوی از خانه می گریزند، ‌اما احتمال این که دخترها دستگیر شوند و با این اتهام به دادگاه ارجاع داده شوند بیشتر است. اکثر دخترانی که از خانه می گریزند، ‌مشکلاتی در محیط خانه داشته اند. اما آن ها که بیشتر از یک بار فرار می کنند، با سخت ترین مشکلات در خانه مواجه بوده اند.گریز از خانه معمولاً بعد از یک دوره طولانی مشاجره و ناسازگاری در خانه اتفاق می افتد. سؤالی که در این جا مطرح می شود این است که چرا کودکان و نوجوانان به خصوص دختران و زنان از خانه و خانواده خود می گریزند؟ در حالی که ثابت شده خانه تنها مکان امن و آرامی است که انسان در آن پناه می گیرد و به طور طبیعی مکانی است که باید محبت، دوستی، ‌صمیمیت و یگانگی بر فضای آن حاکم باشد. از آن جایی که وابستگی انسان ها به خانه و خانواده بسیار عمیق است، پس باید شرایط خانه به گونه ای بغرنج و تحمل ناپذیرشده باشد که عرصه بر نوجوان تنگ می شود و او کوچه و خیابان و اسکان بدون سقف را بر ماندن در منزل ترجیح می دهد. در بسیاری از موارد، ‌دختران به دلیل فساد حاکم بر محیط خانواده، به امید یافتن محیطی امن تر می گریزند؛ در حالی که توانایی کوچکترین تغییر در اوضاع زندگی خود را ندارند. آنان از این موضوع غافل هستند که به علت عدم وجود نهادهای حمایت کننده اجتماعی و ناآگاهی و بی تجربگی خود، ‌در دامی گرفتار می شوند که از آن بی خبرند و آینده آن ها را تباه می کند. این دختران در صورت بازنگشتن سریع به دامان خانواده و رها شدن در اجتماع، ‌به دلیل نبود حمایت های قانونی و عدم امکان دستیابی به مکانی امن و یافتن شغلی شرافتمندانه، با مشکلات و مصائب بی شماری رو به رو خواهند شد؛ به طوری که شانس کم تری برای بازگشت به زندگی سالم و طبیعی خواهند داشت. هم چنین در صورت عدم بازگشت به خانه، ‌بیشتر از پسران دچار تجاوزات جنسی می شوند و برای گذراندن زندگی، به کارهای غیر اخلاقی و مجرمانه دست می زنند و در نتیجه علاوه بر بزه دیدگی، به عنوان منحرف و بزهکار از نظر خانواده و جامعه طرد می شوند و با توجه به کنترل نشدن از نظر بهداشتی، ‌در اکثر موارد آن ها پس از مدتی به انواع بیماری های عفونی و مقاربتی مانند ایدز مبتلا شده و جامعه را نیز آلوده و تباه می کنند. با وجود این که سازمان بهزیستی، شهرداری، نیروی انتظامی و غیره در سال های اخیر تلاش های بسیاری را در راستای شناسایی دختران فراری و حمایت از آنان و بازگرداندن فراری و حمایت از آنان و بازگرداندن به خانواده هایشان انجام داده اند‌، گاهی نحوه برخورد با این دختران که به صورت دستگیری و تحویل آنان به مقامات قضایی یا زندان است خود سبب تباهی و فساد آن ها می شود. علاوه بر این، ‌بار مالی سنگینی برای شناسایی و تحویل دختران به مقامات قضایی و نگهداری و تحویل آنان به خانواده هایشان بر دوش جامعه و دولت تحمیل می شود. به دلیل این که دختران به عنوان مادران نسل آینده نقش بسیار مهمی در تأثیر گذاری بر رفتار فرزندان خود دارند، فرار آن ها را نه به صرف ترک خانه یا نوعی عصیان و سرکشی، بلکه به عنوان نخستین گام به سوی انحراف و کجرفتاری و تأثیری که در سوء رفتارهای بزهکارانه در آینده دارد باید مورد توجه قرار داد. لذا با توجه به این که گریز از خانه به ندرت مشکل دختران جوان را حل می کند و اغلب نه تنها آنها را به خواسته ها و آرزوهایشان نمی رساند، ‌بلکه آن چه را نیز داشته اند بر باد می دهد و با توجه به این که فساد و تباهی دختران عامل ناپایداری خانواده یعنی رکن و پایه اساسی اجتماع می باشد، از این رو انجام دادن مطالعات علمی در ابعاد گوناگون و یافتن راهی برای پیشگیری از این معضل ضروری محسوب می شود(معظمی، 1382: 6-8). اگر چه بزرگ سالان نیز خانه را ترک می کنند؛ اما فرار و ترک خانه بیشتر برای کودکان و نوجوانان به کار می رود. فراری ها از الگوی سنی خاصی برخوردارند. پلیس تخمین می زند که شروع فرار برای پسران و دختران حدود 12 سالگی است و در 14 تا 15 سالگی به اوج می رسد. با وجود این که دختران معمولاً بیشتر مستعد بازگشت هستند، اما مدت بیشتری از خانه غیبت می کنند. نکته دیگر این که هر چه سن فراری ها بیشتر باشد، ‌مدت دور بودن آن ها از خانه بیشتر می شود. چون دختران سریع تر بالغ می شوند و می توانند سریع تر خودکفا شوند، مدت فرار آن ها طولانی تر است (همان، 14). برخی از این دختران با پشت سر گذاشتن دوران کودکی، ‌شروع به طرد آنانی می کنند که تا آن هنگام مورد پرستش او بودند؛ یعنی خانواده و الگوهای مورد تقلید. آن ها به آن چه که والدین دوست دارند پشت پا می زنند و از این طریق می خواهند استقلال خود را نشان دهند. گاهی نسبت به والدین خود ترحم و شفقت نشان می دهند؛ اما گاهی اوقات هم با عصیانگری علیه عقاید، ارزش های اخلاقی و سنن قد علم می کنند و از منزل فرار می کنند (همان، 51). به هر حال، فرار از خانه بیشتر در مورد دختران بی تجربه اتفاق می افتد. آن ها با فرار از خانه برای والدینشان فشار روحی شدیدی ایجاد می کنند و آشنایان و همسایگان را به این اندیشه وا می دارند که پدر و مادرشان با آن ها بدرفتاری کرده اند و همین احساس، عامل سکون آن هاست. دختران فراری با این عمل می خواهند از خانواده خود انتقام بگیرند. این قبیل دختران اغلب ثبات روحی ندارند و خانواده هایشان نیز دارای وضع روحی آشفته و مغشوشی هستند (محمدی، 1380: 9). تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از دختران فراری که در خیابان ها پرسه می زنند، اغلب برای بقاء و خلاف میل خود مرتکب اعمال خلاف می شوند و با این که از برچسب فراری و بزهکار متنفرند، ‌اما به دلیل عدم پذیرش خانواده و اجتماع، ناگزیر در اَعمال خلاف قانون و اخلاق غوطه ور می مانند(معظمی، 1382: 27). این گونه دختران بیشتر در پارک های بزرگ تهران از قبیل: پارک اندیشه، ‌ساعی، ‌لاله و المهدی به سر می برند و لباس پوشیدن، ‌آرایش، زبان، شیوه زندگی و به طور کلی خرده فرهنگ ویژه خود را دارند. بسیاری از این دختران از شهرستان ها به تهران گریخته اند. بعضی از آن ها موهای خود را مانند پسران کوتاه می کنند و لباس های پسرانه می پوشند که به آن ها «دختران پسرنما» گفته می شود. بعضی از دختران نیز شب ها را در «خانه پسران پارک» به سر می برند. گروهی هم که اصطلاحاً «رپ (RAP) نامیده می شوند، به دلیل امکانات اقتصادی مطلوب یا دسترسی به ماهواره و فیلم های غربی، آرایش و لباس ویژه ای دارند و معمولاً در پاساژها یا کافی شاپ ها پرسه می زنند (همان، 19). آن ها در حالی که باید بهترین سال های زندگی خود را در کانون خانواده و پشت نیمکت های مدرسه یا دانشگاه برای سازندگی جامعه، شکوفایی استعدادهای خود و ساختن زندگی خوب و شاد برای آینده بگذرانند، به دلایلی که اغلب واهی هستند فرار می کنند و سرانجام از زندان، ندامتگاه، مراکز بازپروری، کانون های اصلاح و تربیت و مراکز نگهداری افراد فراری سر در می آورند. به هر تقدیر این کجرفتاری، امروزه به عنوان معضلی اجتماعی گریبانگیر جامعه و بسیاری از خانواه ها و جوانان و نوجوانان شده است. جوانانی که به خاطر خامی و بی تجربگی خود یا به خاطر سهل انگاری والدین و مسئولان به راهی کشیده می شوند که سرانجام جز تباهی و ویرانی نخواهد داشت(شکاری، 1383: 35). اما آن چه در خور توجه می باشد این است که افرادی که از منزل فرار می کنند به خصوص دختران و زنان فراری، ‌انسان هستند و باید از حقوق انسانی و احترامی که جامعه برای نوع بشر قائل است برخوردار باشند و چون انسان هستند قابل اصلاح می باشند و حق دارند از کلیه امکاناتی که اجتماع می تواند در اختیارشان قرار دهد برخوردار باشند. حتی می توان گفت که آن ها نیاز بیشتری به محب و حمایت دارند(معظمی، 1382: 233).

علائم پیش از فرار

برخی از نشانه هایی که ممکن است کودک یا نوجوان قبل از ترک خانه از خود نشان دهد عبارتند از: پرهیز از خوردن غذا یا خوردن بیش از حد غذا، خوابیدن در تمام طول روز یا بی خوابی در شب ها و مخفیانه از خانه خارج شدن، عدم ترک اتاق خود و ماندن در اتاق، ‌درگیری با دوستان جدید و گروه ها یا دسته ها و باندها، ‌افت ناگهانی نمرات تحصیلی، نقض مقررات خانه و مدرسه، پرخاشگری و بحث و جدل به شیوه غیر معمول، استعمال الکل یا مواد مخدر، خودزنی، ‌تغییر در رفتار و شخصیت، تغییر در نحوه لباس پوشیدن و تهدید مستقیم والدین به ترک و فرار از خانه. البته در برخی موارد والدین ممکن است از طریق دوستان فرزند خود یا والدین آن ها متوجه قصد فرار فرزندان بشوند(همان، 149).

وضعیت دختران بعد از فرار

اگر چه از نظر قانونی، فرار جرم نیست، اما اغلب دختران پس از فرار دستگیر و بازداشت می شوند؛ همان گونه که یک فرد ولگرد، روسپی، معتاد و یا الکلی دستگیر و بازداشت می شود(همان، 105). به همین دلیل توصیه کلیه محققان و صاحب نظران این است که خانواده ها بلافاصله پس از فرار دختران باید پلیس را در جریان بگذارند و سعی کنند در ظرف کم تر از 48 ساعت او را یافته و به خانواده برگردانند. زیرا دور بودن دختران از خانه و نداشتن سرپناه امن برای مدت طولانی، آن ها را به سمت انحرافات اجتماعی هم چون روسپی گری سوق می دهد. مطالعات صورت گرفته در زمینه حوادثی که بعد از فرار ممکن است برای فرد فراری بروز پیدا کند نشان می دهد که در ایران، دختران فراری بعد از گذشت زمان طولانی از فرارشان به صورت گروه های دو، سه و پنج نفره یا بیشتر زندگی می کنند. عضویت جوانان و نوجوانان در باندها و گروه ها از مسائل بسیار مهم روانی و اجتماعی است که فرد خودش را تنها احساس می کند و وارد گروه می شود(همان، 91و 101). ولی به هر حال دختران بعد از فرار ممکن است با 3 وضعیت رو به رو شوند:
اول امکان دارد بلافاصله و در عرض کمتر از 48 ساعت پس از ترک خانه شناسایی و تحویل خانواده داده شوند یا خودشان به خانه بازگردند؛ که اگر والدین بدون عصبانیت پذیرای او باشند و مشکلات وی را درک کنند و در صورت امکان آن را حل کنند، ‌احتمالاً مشکلی برای دختر پیش نمی آید و به زندگی عادی خود ادامه خواهد داد. اما اگر به صورت قهری با او برخورد کنند و برچسب «فراری»، «سرکش»، «دردسر»، «نابهنجار»، «کجرو» و «منحرف» به او بزنند، به احتمال بسیار زیاد او دوباره از خانه فرار خواهد کرد.
دوم ممکن است پس از فرار و ترک خانه به جرم ولگردی دستگیر و بازداشت شوند و به زندان انداخته شوند که این گونه دختران در زندان خلاف های دیگر را آموزش می بینند و پس از بازگشتن به بهزیستی، آموخته های خود را به دیگران نیز منتقل می کنند.
سوم- گاهی هم ممکن است که هرگز شناخته نشوند و به خانه بازنگردند که در این صورت در قعر اجتماع گم می شوند و به ندرت شانس این را دارند که با انسان یا انسان های شریف و متعهد آشنا شوند و زندگیشان سروسامان بگیرد. آن ها اغلب برای اجتناب از ترس و تنهایی به اولین کسی که به آن ها پناه بدهد پناه می برند و اغلب به علت گرفتار شدن در دام کجروی ها، ‌کمتر شانس بازگشت به زندگی طبیعی و اجتماعی را دارند و بسیاری نیز به دلیل ناآگاهی برای بقاء به فحشا کشیده می شوند و این اقدام ممکن است باعث بیماری های مقاربتی مانند: ایدز و یا ناخواسته باردار شدن آنان شود که در این صورت یا مجبور به سقط جنین به صورت غیر بهداشتی می شوند یا پس از به دنیا آوردن فرزند، او را از بین می برند و یا در کوچه و خیابان رهایش می کنند(همان، 150-152).

عوامل مؤثر در فرار دختران از منزل

ماهیت فرار از دیدگاه های گوناگون می تواند مورد بررسی قرار گیرد. از یک دید فرار از نوعی ضعف در نگرش فلسفی افراد است و از نگاه دیگر نوعی مکانیسم روانی یا نوعی واکنش جبرانی تسلیمی بخش است که در آن فرد برای نجات و رهایی خود از رنج، به آن تن می دهد. کارن هورنای ماهیت فرار را نوعی تضاد می داند. تضاد در این رابطه که فراری از یک سو می خواهد مستقل باشد و از سوی دیگر خواستار همبستگی است و او این تضاد را در سایه فرار تحقق یافته می پندارد و اگر این مقاوت را در خود می یافت که این دو را در محیط خانه و مدرسه تلفیق کند، تن به فرار نمی داد (کاری، 1383: 15). تحقیقات در مورد دختران فراری نشان می دهد که مسائل و مشکلاتی که ذکر خواهد شد از جمله عوامل مهم فرار دختران از خانه هستند.

الف- کمبود محبت

مهم ترین علت ترک خانه، نیاز به محبت و جلب توجه از سوی دختران و بی توجهی به نیازهای اجتماعی، جسمانی و روانی دختران از سوی والدین است. بسیاری از والدین به علت نارسایی ها و شکست های عاطفی و مشکلات زندگی، قادر به دوست داشتن فرزندان خود نیستند؛ یا چنان درگیر مسائل و مشکلات خود هستند که فرزندانشان را فراموش کرده اند. این دختران در چنین شرایطی احساس می کنند که مورد پذیرش والدین نیستند و طرد شده اند و به شدت احساس محرومیت می کنند. طرد دختران ممکن است به درجات مختلفی صورت گیرد. مانند: محروم شدن از محبت والدین یا بی توجهی به سلامت و خواسته های او. دختران فراری و ناسازگار معمولاً کسانی هستند که به این مصائب مبتلا بوده اند و نیروی دوست داشتن و اعتماد به دیگران از آن ها سلب شده است. خانواده هایی که به فرزندان خود توجه لازم را ندارند یا بی تفاوت تر از آن هستند که آن ها را تحت راهنمایی و نظم خویش درآورند، ‌یا والدینی که بی اطلاع هستند و در حاشیه شهرها و اماکن پست زندگی می کنند، ‌توجه و کنترلی بر رفتار فرزندان خود ندارند و آن ها را بدون هیچ نظارتی رها می کنند. در نتیجه دختران در چنین خانواده هایی قادر نیستند حدودی برای رفتار خود بیابند و غفلت والدین باعث فرار دختران از خانواده می شود (معظمی، 1382: 111-114).

ب- فقر و مشکلات اقتصادی

وقتی پدر و مادری بیکار هستند و به شدت دچار مشکلات اقتصادی می باشند، ‌یا اینکه آن قدر کار می کنند که فرصتی برای توجه به فرزند خود ندارند، این فرزند به دلیل کمبود محبت و برآورده نشدن امیال و آرزوهایش، ‌میل به گریزپایی پیدا خواهد کرد و در نهایت در دام دلالان عاطفه گرفتار خواهد شد (بصیری و همکاران، 1382: 28). گاهی نیز فرار دختران از خانه به خاطر وجود پدر فقیر و معتاد است که حاضر شده برای رسیدن به مواد مخدر حتی از پاره تن خود هم بگذرد و دختر خویش را مورد معامله قرار داده و در اختیار اجنبی بگذارد (نحوی، 1388: 124).

پ- کنترل شدید و سخت گیری بیش از حد

یکی از مهم ترین دلایل گریز دختران و زنان جوان از خانه پدری یا خانه همسر، مکانیسم های کنترل یا سیستم های فشاری است که از سوی خانواده یا جامعه سنتی بر آنان تحمیل می شود. چنین شخصی نسبت به آینده احساس ناامنی می کند؛ چرا که به اجبار به وی می قبولانند که باید وضع را تحمل کند و زندگی را ادامه دهد. در چنین مواردی، همسر یا دختر مجبور است فشار را بپذیرد و در همان حال احساس ناتوانی می کند؛ زیرا به صورت مداوم مورد بی احترامی قرار می گیرد. در این حال برای او راهی جز گریز از محدوده جغرافیایی کنترل اجتماعی نمی ماند. بنابراین تلاش می کند تا از هر کسی که می شناسد فاصله بگیرد و در محیط بزرگ شهر سرنوشت خود را بجوید (معظمی، 1382: 116).
بسیاری از خانواده ها بدون این که علت مراقبت از خود را برای دخترانشان تبیین کنند، ‌نسبت به آن ها سخت گیری می کنند و تمام رفتار و کردار آنان را کنترل می کنند. حتی گاهی اوقات کوچک ترین رفتار آنان را مورد تنبیه قرار می دهند و در بسیاری از موارد نیز حفاظت و مراقبت از آن ها را با تنبیه و مجازات مخلوط می کنند و هنگامی که دختران از وضعیت پیرامون خود و هم سن و سال های خود مطلع شوند و بدانند که بیش از حد تحت فشار می باشند از خانه می گریزند. بسیاری از این دختران پس از ترک خانه، ‌در گروه های هم سالان خود پذیرفته می شوند و در این گروه ها احساس امنیت می کنند. هنگامی که دختران احساس امنیت می کنند، به سختی ممکن است راضی شوند که به خانواده و شرایط گذشته بازگردند. تنها دختران بی پناهی که احساس ناتوانی و ناامنی می کنند و بدون شناخت آن چه در خارج از خانه می گذرد و بر سر مسائل بی اهمیت فرار می کنند در صورت پذیرش خانواده دوباره به خانه باز می گردند(همان، 60).

ت- انحراف و فساد والدین

تحقیقات نشان می دهد یکی از مهم ترین عوامل فرار دختران و به انحراف کشیده شدن آنان، وجود خانواده ای است که خود در منجلاب تباهی و فساد دست و پا می زند. همان گونه که خانواده سالم و متدین، ‌مردان و زنان پرهیزکار و نیکو روش تربیت می کند، ‌خانواده آلوده و ناپاک نیز فرزندان پلید پرورش می دهد. اعتیاد پدر و مادر یکی از انواع انحرافات است که اغلب بر روی کودکان اثر سوء باقی می گذارد. این تأثیر علاوه بر این که ممکن است در نتیجه توارث موجب عقب ماندگی روانی و عقلی کودک شود، ‌گاهی نیز ممکن است بر اثر مشاهده اعمال ناشایست والد یا والدینی معتاد، ‌اسباب انحراف آنان را فراهم کند. اعتیاد پدر یا مادر روح فرزندان را به شدت می آزارد و آنان را از محیط خانواده بیزار و فراری می کند(همان، 116و 117).

ث- محدودیت های موجود در شهرهای کوچک

یکی از دلایل فرار دختران به شهرهای بزرگ و به خصوص تهران این است که ناشناخته ماندن و گم شدن در جمعیت انبوه این شهر و ارتکاب اعمالی که در روستا و شهرهای کوچک انجامش بعید یا بدون رسوایی غیر ممکن است، ‌امکان پذیر می باشد.

ج- محل سکونت

محل سکونت چه از نظر ناحیه ای که مسکن در آن واقع شده است و چه از نظر نوع و چگونگی ساختمان و همسایگان و جمعیت نسبی، مستقیم یا غیر مستقیم در فرار دختران و انحراف و کجرفتاری آن ها می تواند مؤثر باشد. اگر کانون خانواده در منطقه ای قرار گرفته باشد که بروز بزهکاری در آن فراوان باشد، ‌احتمال برخورد دختران با نمونه های متعدد بزهکاری نیز بیشتر است (141و 144).

چ- سوء استفاده جنسی و جسمی

در سال های اخیر جنبه مهم دیگری از مشکلات دختران با والدینشان که توجه عمومی را به خود جلب کرده، ‌سوء استفاده جسمی و جنسی از دختران است. آزار جنسی دختران بسیار زودتر از پسران شروع می شود و این موارد با ضایعات و صدمات جدی زیادی از جمله: ترس، اضطراب، افسردگی و رفتارهای نابهنجار جنسی همراه است که به صورت فرار از خانه ظاهر می شود. مطالعات انجام شده در این خصوص نشان می دهد که بیش از 50 درصد دختران فراری و قربانیان، ‌در نوجوانی و جوانی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند (همان، 77). هم چنین آزار و اذیت جنسی به عنوان یکی از مهم ترین عوامل فرار دختران، چه قبل از فرار و چه بعد از فرار دانسته شده است. در کنار موارد سوءاستفاده جنسی، ‌در بسیاری از موارد، فرار دختران از خانه به واسطه شرایط حاکم بر محیط خانوادگی آن هاست. به طوری که والدین نتوانسته اند کنترل و نظارت پدرانه و مادرانه بر روی دخترانشان داشته باشند. مطالعات مختلف نشان می دهد که اکثر دخترانی که به دادگاه ارجاع داده می شوند، قبلاً‌ مورد سوء استفاده جنسی یا آزار فیزیکی قرار گرفته اند که هنوز هم در زندگی آن ها در خیابان، ‌بیش از زمانی که در خانه بوده اند سخت و آزار دهنده است. زیرا بیشتر آن ها به دام کسانی می افتند که کارشان قوّادی است و از دختران سوء استفاده جنسی می کنند(همان، 84-86).

ح- از هم گسیختگی خانواده

خانواده به دلایل گوناگون ممکن است از هم بپاشد. مرگ یکی از والدین یا هر دوی آن ها، غیبت یکی از والدین به علت مسائل شغلی یا بیماری های طولانی و مواردی از این قبیل می توانند منجر به گسستن کانون خانواده شوند. دختری که یکی از والدین خود را به خصوص در دوران نوجوانی از دست بدهد، چه بسا که دچار بحران های عاطفی و احتمالاً ناامنی شده و اسباب فرار از خانه برایش فراهم می شود (بلخاری قهی، 1381: 34). همین طور بیش تر اوقات دخترانی که از خانه فرار می کنند کسانی هستند که والدین آن ها درگیر خشونت های مختلف اعم از: بدنی، ‌روانی و فحاشی هستند و قادر به حل مشکلات در محیط زندگی خود نمی باشند. در نتیجه فرزندان خانواده که از این وضعیت به شدت رنج می برند قربانی کشمکش های والدین خود می شوند(معظمی، 1382: 110).
خشونت خانوادگی، تبعیض بین فرزندان و حساسیت دخترها، ‌محدودیت مطلق و تحقیر نیز زمینه ساز فرار فرزندان می باشد. نوجوانی که در سن بلوغ می باشد و شاهد اختلاف والدین است نمی تواند شاهد مشاجره های طولانی مدت والدین خود باشد و به طور مسلّم نمی تواند پذیرای این شرایط باشد؛ لذا راهی جز ترک خانه نمی بیند. چرا که وقتی کشمکش خانوادگی وجود داشته باشد، نوجوان احساس اعتماد و وفاداری به خانواده را از دست می دهد و از پدر و مادر و خانه گریزان می شود. طلاق والدین نیز باعث می شود که نوجوان احساس ناکامی، محرومیت و کمبود محبت کند. طبیعی است که چنین خانواده هایی نمی توانند به عنوان یک منبع کنترل، مانع رفتارهای تند نوجوانان و جوانان خود از جمله فرار از خانه شوند(شکاری، 1383: 51).

خ- وسایل ارتباط جمعی

وسایل ارتباط جمعی و حتی مطبوعات اثر عمیقی در رشد شخصیت و طرز فکر نوجوانان دارند. اگر فیلم های سینمایی، صحنه های مختلف جرم و جنایت و بزهکاری را به نمایش بگذارند و فیلم بدون یک ارزیابی تمام شود اثر نامطلوبی بر ذهن نوجوانان خواهد گذاشت. بلومر و هوسر از جمله افرادی بودند که نقش تلویزیون را بر زندگی جوانان بزهکار و غیر بزهکار مورد مطالعه قرار دادند و نتیجه تحقیقاتشان نشان داد که 49 درصد از کودکان ناسازگار اعتراف کردند که تحت تأثیر فیلم های سینمایی از خانه فرار کرده اند. آنان معتقدند اثر غیر مستقیم فیلم های سینمایی به مراتب زیان بخش تر از اثرات مستقیم آن هاست؛ زیرا تحریک های بسیاری در ذهن و در نهاد شخصیتی بینندگان ایجاد می کند و اندیشه ارتکاب جرم را در وجودشان پرورش می دهد (همان، 69).

د- اختلالات روانی- اجتماعی

از نظر روان پزشکان و روان کاوان، فرار ناشی از علل کاملاً مرضی مانند: صرع، بی قراری، کودنی‌، کژ خویی غریزی و اسکیزوفرنی بوده و یا به علل اجتماعی مانند: شرایط نامساعد زندگی، محرومیت از آسایش و راحتی، غم و غصه در خانواده، ‌مسائل طلاق و نقش ناپدری و نامادری مربوط می شود(معظمی، 1382: 14). هم چنین فرار گریزی از کشمکش و عوامل هیجان آور است. کودکانی که تن به فرار می دهند، ‌حال و رفتاری نامعقول دارند. آن ها همانند افراد گیج هستند و نمی دانند که چه کاری باید انجام دهند و چه هدفی را باید اتخاذ کنند. این گونه افراد وضعیت رفتاری مشخصی ندارند.گاهی شاد هستند و زمانی ناراحت؛ و گاهی هم قصد از بین بردن خود را دارند. ممکن است با تغییر موقتی محیط و از این که احساس کنند که با تغییر محیط، مشکل زندگی آن ها برطرف خواهد شد از جایی به جای دیگر نقل مکان کنند. اما هر کجا که باشند همانند کسی هستند که کابوسی آن ها را تعقیب می کند و به دنبال یک آرامش کاذب می گردند که هیچ وقت به آن نمی رسند و دوباره به جای اصلی خود بر می گردند(شکاری، 1383: 115).
فرار از خانه از مهم ترین و متداول ترین واکنش های منفی روانی است که در برخی از کودکان، نوجوانان و جوانان وجود دارد. گریز و فرار از منزل بیشتر در افراد مبتلا به اختلالات روانی، سایکوپات ها، ‌حالت اضطراب شدید و نظیر این مسائل دیده می شود. فرار در واقع به این خاطر صورت می گیرد که کودک یا نوجوانی که فرار می کند به سخت گیری هایی که خانواده برای او ایجاد کرده است و مقررات خانوادگی می خواهد، اعتراض نشان بدهد و این امر اصولاً عادی و طبیعی نیست (همان، 5). فرار نه به دلیل ماهیت آن، بلکه به دلیل فراهم آوردن مشکلات فراوانی که برای فرد و اجتماع به دنبال دارد جزء علایم اختلالات رفتاری شدید به حساب می آید (بلخاری قهی، 1381: 17).

ذ- نیاز به استقلال و آزادی

هدف و مقصد اصلی فرار، آزادی است و غرض این است که فرد خود را از شر گرفتاری ها آزاد کند. این امر در سنین نوجوانی شدیدتر است؛ از آن جهت که نوجوان خواستار آزادی و عاشق به دست آوردن استقلال است و می خواهد از مداخله های گوناگون دور باشد. البته بسیاری از فرارها نیز فاقد هدف مشخص می باشند(شکاری، 1383: 41-43).

ر- تأمین خواسته ها و پیدا کردن کار

در بحث علل فرار دختران، ‌از یک سو خانواده قربانیان قادر به برآورده کردن ابتدایی ترین خواسته های فرزندان خود نیستند و از سوی دیگر فرزندان صبر و تحمل بزرگسالان را ندارند و در پی به دست آوردن خواسته هایشان که والدین قادر نیستند آن ها را برایشان تأمین کنند از اصول اولیه اخلاقی منحرف می شوند. بسیاری از فرارها از کانون خانه برای یافتن کاری شرافتمندانه است. تصور دختران جوان به علت عدم آگاهی این است که با فرار قادرند کاری پیدا کنند و درآمدی داشته باشند و حتی به پدر و مادرشان نیز کمک کنند. در مواردی نیز فرار برای اقناع بلند پروازی های دختران و زنان جوان است که در حالت طبیعی و عادی با کاری شرافتمندانه امکان دسترسی به آن ها برایشان حتی در زمان طولانی ممکن نیست.(معظمی، 1382: 143).

ز- گروه هم سالان

فرار از منزل ممکن است به تنهایی یا گروهی انجام شود. یکی از اعضای گروه که مصمم تر و بی باک تر است گروه را اداره کرده و دستورهای لازم را برای اجرای نقشه های طرح شده صادر می کند. محیط کوچه و خیابان و زندگی در میان اعضای باند هم سالان و مورد تأیید آنان قرار گرفتن و احساس نیرومندی و امنیت کردن، رضایت خاطر دختر فراری را فراهم می سازد. معمولاً افراد در گروه احساس می کنند که همگی به یکدیگر وابسته هستند و تمامی آن ها اعضای یک پیکرند(جوادی یگانه و فروع الدین عدل، 1384: 99).

ژ- تغییر ارزش ها

انسان های دنیای امروز در چهار راه سرگردانی و تضاد ارزش ها گرفتار شده اند و نمی دانند که باید به کدام سو حرکت کنند. از یک سو جامعه بستر نوینی از ارزش های اجتماعی مدرن را مقابل دیدگاه افراد قرار می دهد و از سوی دیگر فرد را با بن بست های بسیاری در دست یابی به این اهداف مواجه می کند. جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت، ‌کاهش پای بندی به ارزش های دینی و اجتماعی و شکاف نسلی بین خود و والدینش مواجه است. گاه آن چه که اجتماع به طور عملی به او می آموزد با ارزش های خانوادگی وی سنخیتی ندارد و حتی در تناقض آشکار می باشد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی می کند. در چنین وضعیتی، برخی دختران دچار خود درگیری می شوند و برای فرار از این حالت به شیوه های مختلفی نظیر فرار از خانه متوسل می شوند(همان، 105).
تعدد همسر توسط پدر و بد رفتاری و زورگویی برادر بزرگ تر نیز از جمله عوامل مؤثر بر فرار دختران به شمار می روند(چهارلنگ، 1385).

آثار و پی آمدها

آسیب شناسان، ‌فرار را مادر جرایم می دانند؛ زیرا همان گونه که اشاره شد بسیاری از جرایم حتی هرزگی، دزدی، فحشا و قاچاق بر اثر فرار پدید می آید. تا زمانی که فرد در محیط خانه و تحت نظر والدین خود باشد، کمتر مرتکب جرم می شود؛ اما وقتی که از خانه فرار می کند، ‌مجبور است نیازهای خودش را مستقلانه تأمین کند. بنابراین مجبور می شود دزدی کند، ‌تن به قاچاق مواد مخدر و یا حتی تن فروشی بدهد(شکاری، 1383: 16). این اقدام نه تنها از آن جهت که عملی نابهنجار است مورد بررسی قرار می گیرد، ‌بلکه از آن جا که فرد فراری در نهایت به اعمال نابهنجار دیگری مانند: دزدی، اعتیاد و ولگردی رو می آورد یا آن که با یافتن افراد هم سن و سال خود اقدام به تشکیل تیم های بزهکاری می کند، ‌قابل بحث است (محمدی، 1380: 5). بیشتر نوجوانان به ویژه دختران بعد از فرار از خانه، به دلیل معاشرت با دوستان ناباب و سپس هم رنگی با آنان و هم چنین جبران سرخوردگی ها‌، عقده ها و حقارت ها به سوی انحرافات و جرایم کشیده می شوند و همان طور که می گذرد قبح و زشتی اعمال نادرست در نظر آن ها از بین رفته و به تدریج بر انحرافات و کجروی های خود می افزایند (بلخاری قهی، 1381: 92). این دختران برای این که بتوانند پس از فرار در خارج از منزل دوام بیاورند، احتیاج به پول و منابع درآمدی دارند. لذا اگر امکان برداشت پول از حساب بانکی برایشان وجود داشته باشد، ‌ممکن است به طور تدریجی پول را برداشت کنند.
هم چنین ممکن است تا مدتی پول توجیبی خود را برای فرار ذخیره کنند یا اگر زینت آلات داشته باشند برای فروش با خود ببرند. آن ها ممکن است ساک و وسایل شخصی خود را در کمد یا گوشه ای از خانه آماده نگهدارند که در این صورت اگر والدین متوجه شدند باید با کنترل بر اعصاب خود و پرهیز از خشونت، با این کار مقابله کنند(معظمی، 1382: 149). حساسیتی هم که نسبت به انگ خوردن فرد به عنوان بزهکار به وجود می آید هنوز نسبت به اعمال غیر قانونی وجود دارد، یعنی بزهکار بودن باعث طرد از جامعه و انزوای بزهکار خواهد شد(همان، 84). هم چنین فرار از منزل می تواند باعث از هم پاشیده شدن کانون خانواده و افزایش بیماری ایدز در جامعه، افزایش روسپی گری، افزایش قتل های خانوادگی و ناموسی، افزایش قاچاق انسان و افزایش هزینه های اجتماعی شود (بیات، 1387: 105-107). از طرفی، باندهای جنایت کار قاچاق زنان و دختران جوان و قاچاق اعضای بدن انسان و یا قاچاق مواد مخدر در شهرهای بزرگ فعال هستند و هر کدام با واسطه هایی بر سر راه دختران جوان آسیب پذیر دام خود را می گسترانند و در یک فرصت مناسب اقدام به فریب طعمه خود می کنند و او را در دام خود گرفتار می سازند و برای این افراد ساده لوح و خانواده های نگون بختشان فاجعه می آفرینند و از این راه به امنیت و سلامت جامعه آسیب جبران ناپذیری وارد می کنند. این باندهای جرایم سازمان یافته با فریفتن و وعده های خیالی به دختران جوان، آنان را به سوی خود جلب کرده و هدف آمال پست جنایتکارانه خود مثل: توزیع مواد مخدر، دزدی و فساد قرار می دهند. درصد قابل توجهی از دختران، زمانی که با جنس مخالف خود در اوج عشق های جوانی رابطه دوستی برقرار می کنند، ‌بعد از مدتی کاملاً تحت تأثیر قرار می گیرند. پسران جوانی که جز هوس های آنی و فریب، ‌انگیزه دیگری برای برقراری این گونه روابط ندارند، ‌از ساده لوحی و خام بودن این گونه دختران سوء استفاده کرده و با دادن وعده ازدواج، آنان را به فرار از خانه تشویق می کنند. ولی چند شب بیشتر نمی گذرد که این طعمه های فریب خورده متوجه می شوند که مرتکب چه خطای جبران ناپذیری شده اند و چه سرنوشت شومی را برای خود رقم زده و آینده خود را تباه کرده اند(طهماسبی نیک، 1383: 265و 266). علاوه بر موارد اشاره شده، ‌فرار دختران هزینه های فراوانی را بر دوش جامعه و خانواده می گذارد. به طوری که اقداماتی نظیر: دریافت گزارشات و شناسایی دختران فراری توسط نیروهای چندگانه امنیتی، بازجویی و انجام مراحل قضایی، ایجاد مراکز مختلف مانند کانون اصلاح و تربیت و مراکز ساماندهی دختران فراری که همگی هزینه های سنگینی را بر جامعه تحمیل می کند (جوادی یگانه و فروع الدین عدل، 1384: 112).
به هر حال، پدیده فرار دختران از منزل که با وجود نبود اطلاعات مبتنی بر تحقیقات، به نظر می رسد در جامعه ما روند رو به افزایش داشته است، ‌پی آمد ناگوار ارتباط جنسی برای بقاء را در پی دارد. البته فرار یک دختر از منزل لزوماً معادل برقراری ارتباط جنسی برای بقاء نیست؛ اما احتمال وقوع بسیار زیاد آن در دختران فراری، توجیه کننده ضرورت توجه ویژه محققان و تصمیم سازان اجتماعی و سلامت مرتبط با پدیده روسپی گری، به این زیر گروه جمعیت می باشد(اردلان و همکاران، 1381: 187).

نگاهی به برخی آمارها و تحقیقات انجام شده

*بیش از 1 میلیون جوان زیر 18 سال هر ساله از خانه می گریزند و در یک برآورد دیگر، بیش از 1 میلیون نفر هم با رضایت و توافق والدین خانه را ترک کرده یا از خانه رانده می شوند(معظمی، 1382: 82).
*بررسی های «شبکه ملی فرار و خدمات جوانان» (1985) نشان می دهد 75 درصد افرادی که از خانه فرار می کنند دختر هستند.
*در ایران شمار نوجوانان فراری به گونه نگران کننده ای در حال افزایش است، به طوری که شمار دختران فراری در سال 1378، 20 برابر بیشتر از سال 1365 بوده و در 4 ماهه آخر سال 1380 تعداد 6156 نوجوان فراری دستگیر شده اند(شاره و همکاران، ‌1388: 242).
*سال 1378 تعداد 937 دختر فراری و 735 پسر فراری توسط نیروی انتظامی دستگیر شده اند که حدود 30 درصد نسبت به سال 1376 افزایش داشته است. هم چنین از سال 1378 تا 1379 مجموعاً 5450 دختر فراری و 5000 پسر فراری در تهران دستگیر شده اند که 96 درصد آن ها سابقه کیفری داشته اند. آمارها نشان می دهد که در سال 1380 این رقم به بیش از 6000 نفر رسیده است (شکاری، 1383: 37).
*سازمان بهزیستی کشور تا سال 1385 حدود 13 هزار دختر فراری را مورد بازپروری قرار داده است؛ اما آمار دقیق دختران فراری مشخص نیست (سام گیس، 1386: 92).
*بر اساس آمار «دفتر شناسایی جذب و بدرقه طرح ساماندهی کودکان خیابانی» در سال 1380 تعداد11 هزار کودک و دختر خیابانی در ایران شناسایی شده اند.
*آمار سازمان بهزیستی نیز نشانگر آن است که 3 هزار دختر فراری در سال 1382 توسط این مرکز ساماندهی شده اند.
* هم چنین آمارهای موجود در «خانه ریحانه» نشان می دهد که 70 درصد دختران فراری شناسایی شده در مقطع تحصیلی راهنمایی بوده اند.
*آمارها نشان می دهند که استان های تهران، خراسان، فارس، اصفهان، گیلان، قم، مازندران و کردستان از جمله استان هایی هستند که بیش ترین تعداد دختران فراری را به خود اختصاص داده اند.
*نتایج یک تحقیق بر روی 120 دختر فراری بین 13 تا 21 ساله در تهران نشان داده است که 51/66 درصد این دختران ترک تحصیل کرده اند و 42/5 درصد به علت داشتن دوست پسر از خانه فرار کرده اند.هم چنین 66/67 درصد آن ها بعد از فرار از خانه به خانه دوست پسر و یا مردی که بعداً ‌با او آشنا شده اند رفته و در همان هفته اول هتک حرمت شده اند (بصیری و همکاران، ‌1382: 29و 16).
*در یک پژوهش مشخص شد که 68 درصد فراریان از خانه بین 15 تا 17 سال و 4 درصد بین 11 تا 17 سال سن داشته اند؛ که البته این آمار بین دختران و پسران مساوی بود. در مورد دختران، ‌اکثر آن ها قبل از فرار ترک تحصیل کرده و مجرد بوده اند و علت فرار آنان داشتن مشکل با ناپدری یا نامادری و ازدواج اجباری بوده است(چهارلنگ، 1385).
*در پژوهشی که با هدف بررسی رابطه بین متغیرهای جمعیت شناختی با ریسک فرار از منزل بر روی 500 نفر از دانش آموزان دختر مقطع متوسطه و پیش دانشگاهی مناطق 2، ‌5 و 7 آموزش و پرورش شهر مشهد صورت گرفت، نتایج نشان داد که بین سن آزمودنی ها، ‌تعداد اعضای خانواده، درآمد والدین، سن و سطح تحصیلی والدین با ریسک فرار دختران از منزل رابطه معناداری وجود دارد. هم چنین نتایج حاکی از تأثیر وضعیت تحصیلی، ترتیب تولد و نوع سرپرست بر ریسک فرار از منزل بود(شاره، 1387: 7).
*یافته های دیگر نشان می دهد که ساخت خانواده دختران فراری ناکارآمد است و دختران فراری و خانواده هایشان در سازه های «نقش های خانوادگی»، «حل مشکل» و «ابراز عواطف»عملکردی پائین تر از افراد بهنجار جامعه دارند و کاربرد خانواده درمانی سیستمی به همراه درمانگری حمایتی، منجر به بهبود ساخت خانوده دختران فراری و عملکرد آنان می شود (حمیدی، و همکاران، ‌1383) و مسائلی چون: عدم تفاهم و ناسازگاری بین والدین، پرجمعیت بودن اعضای خانواده، ‌پائین بودن سطح تحصیلات والدین، ارتباطات سرد و خصمانه توأم با ترس شدید بین اعضای خانواده، وجود تنبیه و فقدان تشویق در طول دوران درمان، وابستگی به مواد مخدر و سابقه حبس در بین اعضای خانواده دختران فراری از جمله مشکلات دوران درمان آن ها به شمار می رود(حمیدی، 1383: 85).
*بررسی «عوامل خانوادگی مؤثر بر فرار از منزل دختران نوجوان بزهکار 12 تا 18 ساله مقیم کانون اصلاح و تربیت شهر تهران (1379) نیز نشان داد که به جز در مورد ارتباط بین تحصیلات، ‌سابقه مصرف مواد مخدر، ‌شغل پدر، ‌شغل مادر، سابقه اعتیاد در خانواده، تعداد فرزندان خانواده با میانگین سن فرار مددجویان و ارتباط بین سابقه مصرف مواد مخدر، شغل مادر، دفعات فرار با میانگین سن دستگیری مددجویان و ارتباط بین سابقه مصرف مواد مخدر، سابقه مصرف الکل، وضعیت تأهل و مطرح کردن مشکلات با میانگین طول مدت فرار مددجویان رابطه معناداری وجود دارد(هاشمیان، 1381: 50).
*نتیجه یک مطالعه (1382) بر روی 75 زن و دختر فراری که در مراکز دولتی و تحت حمایت دولت قرار داشتند حاکی از آن بود که مشکلات خانوادگی: مثل تنش های موجود در خانواده، طلاق والدین، نداشتن سرپرست یا بدسرپرستی، ‌پر جمعیت بودن خانواده، ‌مهاجرت از شهرستان ها به تهران، عدم آگاهی و بی بهره بودن از ضریب هوشی بالا باعث انتخاب فرار از خانه به عنوان راه حل مشکلات آن ها بوده است. این مطالعه نشان داد که سن اولین فرار دختران به 12 سال کاهش یافته است و بیش ترین فرارها بین 16 تا 19 سالگی به وقوع می پیوندد(میز زمانی و همکاران، 1383: 41).
*فراتحلیل 20پژوهش (1387) در زمینه دختران فراری نشان داد که در 90 درصد این پژوهش ها مشکلات خانوادگی دلیل اصلی فرار دختران از منزل شناخته شده است و 10 درصد نیز فقر را عامل اصلی گرایش دختران به فرار از منزل معرفی کرده است (امین آقایی، 1388: 73).
*نتیجه «بررسی مقایسه ای نگرش های ناکارآمد در دختران فراری و عادی (1384)» که بر روی 60 دختر فراری ساکن در مراکز بهزیستی استان تهران و 60 دختر عادی که به لحاظ سن، ‌وضعیت تحصیلی و اقتصادی با دختران فراری هم تراز شده بودند صورت گرفت نشان داد که نگرش های ناکارآمد می تواند به عنوان یک عامل آسیب پذیر، احتمال خطر فرار را افزایش دهد. هم چنین ارتباط بین وضعیت اقتصادی و نگرش های ناکارآمد فقط در گروه دختران عادی، متأثر از وضعیت اقتصادی ضعیف می باشد و یافته ها بر ارتباط فرار با سطح سواد صحه می گذارند(طهرانی زاده و همکاران، 1384: 205).
*هم چنین برخی تحقیقات نشان می دهد که 36/9 درصد فرار از خانه به دلیل اختلاف با پدر و فرار از کتک خوردن می باشد.13 درصد فرارها نیز به خاطر عشق و عاشقی است و 6/5 درصد فرارها به دلیل اختلاف با نامادری صورت می گیرد(شکاری، 1383: 20).
*یک مطالعه(1380) بر روی 110 دختر فراری نشان داد که حدود 50 درصد این افراد دارای سابقه ارتباط جنسی برای بقا پس از فرار بودند و میانگین سنی این دختران هنگام برقراری ارتباط جنسی 19 سال بوده است. حدود 18 درصد جمعیت نمونه در همان روز اول و حدود 60 درصد طی هفته اول برای کسب پول یا مسکن مجبور به برقراری ارتباط جنسی شده اند (اردلان و همکاران، ‌1381: 193و 194).
* با وجود این واقعیت که بر اساس شواهد آماری مشارکت زنان در ارتکاب جرم و بزهکاری در مقایسه با مردان کمتر است، ‌اما در سال های اخیر انحرافات زنان به ویژه در جرایم سبک و بزهکاری های ملایم نظیر: فرار از خانه و مدرسه و فحشا افزایش یافته است (احمدی، 1384: 217).
*مطالعات کونگر و همکارانش (CONGER ET AL- 1992) نشان داد که یکی از کنش های خانوادگی، انسجام و یا همبستگی خانوادگی است که نشان دهنده رابطه عاطفی میان والدین و فرزندان است.جانسون، لاوی و ماهونی(JOHNSON & LAVOIE & MAHONEY- 2001) متوجه شدند که این انسجام یا همبستگی خانوادگی تأثیر به سزایی بر میزان بروز مشکلات عاطفی و رفتاری در نوجوانان دارد.سامانی(1381) نیز دریافت که همبستگی خانوادگی عامل اساسی در زمینه بهداشت روانی نوجوانان به ویژه دختران بی شمار می رود. هم چنین ویندل(WINDLE- 1989)و استنبرگ(STENBERG- 2002) پی بردند که درگیری نوجوانان با والدین در اثر بروز و مطرح شدن نیازهای جدید دوره نوجوانی، احتمال بروز رفتارهای بزهکارانه را از سوی نوجوانان افزایش می دهد و فرار از خانه از جمله واکنش های نوجوانان در برابر مشکل و درگیری با والدینشان است.
*نتایج یک پژوهش (1385) حاکی از آن بود که تفاوت مهم دختران فراری در مقایسه با دختران عادی در کنش های عاطفی خانواده می باشد. یکپارچگی و همبستگی پایین نوجوانان دختر با پدر، وجود مشکل در روابط زناشویی والدین، روابط ناکارآمد والدین با نوجوان دختر و به دنبال آن ناخشنودی دختران نوجوان از زندگی در کنار پدر و مادر، دست کم زمینه را برای اقدام به فرار دختران آماده می کند.یافته های این پژوهش با الگوی دیویس و کومینگ(DAVISE & CUMMINGES- 1998) در زمینه درگیری والدین و تأثیر آن بر مشکلات رفتاری و هیجانی نوجوانان هماهنگ است. بر پایه این الگو و یافته های این پژوهش شاید بتوان گفت که برآورده نشدن نیازهای عاطفی و احساس ایمنی در خانه، احتمال بروز رفتار فرار از خانه و پناه بردن به منابع بیرون از خانه را در نوجوانان افزایش می دهد(سامانی، 1385: 258-261).
*مطالعات استادی (1375)، ‌نیک سرشت (1380) و شارلین و مور باراک (SHARELIN & ORE-BARAK-1992) نشان داده است که میزان عوامل تنیدگی زا و به کارگیری شیوه های مقابله هیجان محور در دختران فراری بیش از دختران عادی است. پژوهش ها هم چنین نشان می دهند که دختران فراری در رویارویی با رویدادهای تنیدگی زا به علت آستانه تحمل پایین به جای رویکرد شناختی مؤثر، از راهبردهای هیجانی ناکارآمد و اسنادهای بیرونی بهره می گیرند، از منبع کنترل بیرونی برخوردارند و اغلب با تفکرات غیر منطقی خود شرایط نامساعد را غیر قابل تغییر می دانند. از این رو در برابر ناکامی ها و سختی ها به زودی بردباری خود را از دست می دهند و بیشتر به صورت تکانشی واکنش نشان می دهند.
*تحقیقات شاره، اصغر نژاد فرید، ‌یزدان دوست و طباطبایی(1385) تأیید می کنند که هر چه سطح احترام به خود، واقعیت سنجی، ‌انعطاف پذیری، تحمل استرس، کنترل تکانه، شادکامی، خود آگاهی هیجانی، مسئولیت پذیری اجتماعی، حل مسئله و هوش هیجانی کلی در دختران بالاتر باشد، ‌خطر فرار آن ها از خانه کمتر است.
*نتیجه یک مطالعه(1386) نیز نشان داد که بین راهبردهای مقابله ای مهار جسمانی و مهار هیجانی با خطر فرار همبستگی مثبت و بین راهبرد جلب حمایت اجتماعی با خطر فرار از منزل در دختران نوجوان همبستگی منفی و معناداری وجود دارد.به نظر می رسد که افرادی که از خانه فرار می کنند، ‌در برخورد با مشکلات به جای این که مسئله مدار عمل کنند و از دیگران مشورت بخواهند، ‌یا به طور هیجانی و تکانش گرانه واکنش نشان می دهند و یا این که وقت و انرژی خود را صرف جسمانی کردن مشکل کرده و در نتیجه فرصت حل مسئله را از خود می گیرند. آن ها به جای این که مسئله را حل کنند، ‌تنها به طور گذرا هیجان آن را با رفتارهای تکانشی یا جسمانی کردن کاهش می دهند؛‌ در حالی که این راه کار در دراز مدت بر مسائل فرد می افزاید (شاره و همکاران، ‌1388: 242و 246).

مهم ترین اقدامات و راه کارهای پیشگیرانه و درمانی

به منظور پیشگیری از فرار کودکان و نوجوانان، مسئولان باید با وسایل گوناگون و استفاده از شیوه های مختلف اعم از: مشاوره و راهنمایی و استفاده از وسایل تبلیغاتی مانند: فیلم و پوستر یا نمایش از طریق تلویزیون و مطبوعات، ‌خانواده ها را با علایمی که نشان دهنده تصمیم با اندیشه فرار در ذهن کودک و نوجوان است آشنا کنند و آن ها را در مورد اقداماتی که باید پس از فرار کودک یا نوجوان انجام دهند و هم چنین ابراز واکنش های درست و عاقلانه پس از بازگرداندن کودک به خانه که موجب سازگاری کودک و رفع سوءتفاهمات و مشکلات وی در ارتباط با خانواده یا اشخاص دیگر می شود راهنمایی کنند. برخی از این اقدامات عبارتند از:
*آموزش مهارت های اجتماعی به نوجوانان و به خصوص در معرض آسیب می تواند مهم ترین عامل در پیشگیری از فرار باشد.
*آموزش صحیح و غیر مستقیم از طریق رسانه ها و به ویژه تلویزیون که می تواند نشانگر بازنمایی مشکلات پس از فرار و آگاهی والدین و نوجوانان باشد(بصیری و همکاران، 1382: 8).
*آموزش فرزند پروری به والدین با هدف افزایش علاقه و سازگاری خانوادگی؛ که به کاهش تمایلات درونی به سوء استفاده جنسی و هم چنین خشونت های خانوادگی خواهد انجامید.
*حمایت مالی از خانواده های آسیب پذیر و نظارت بر خانواده های بی سرپرست یا بد سرپرست.
*تشکیل مراکز خدمات اجتماعی به منظور حمایت از والدین و نوجوانان به عنوان بخشی از ابتکارهای دوران مدرسه.
*ارایه خدمات و امکانات آموزشی، بهداشتی، رفاهی و تفریحی به عموم مردم به خصوص روستاییان به منظور پیشگیری از مهاجرت آن ها.
*بسیج همگانی برای رفع یا کاهش جهل و نادانی و بی سوادی.
*از بین بردن زمینه های جرم هم چون: فقر، محرومیت از تحصیل و نحوه گذراندن اوقات فراغت(معظمی، 1382: 149و 235).
*نیازهای اولیه دختران جوان عبارت است از: خانه، شغل و خدمات پزشکی که باید هر چه سریع تر برای این نیازها پاسخی پیدا کرد.
*ارایه برنامه های حرفه آموزی برای دختران جوان به منظور دستیابی به یک شغل شرافتمندانه.
*ارایه مشاوره های گروهی با روش های متنوع.
*ایجاد خانه و خوابگاه دسته جمعی به طور موقت یا طولانی مدت برای دخترانی که نمی توانند به خانه بازگردند(همان، 233).
*بهره گیری از برنامه های آموزشی و مداخله ای در راستای افزایش راهبردهای مسئله مدار از جمله راهبرد جلب حمایت اجتماعی و هم چنین آموزش سبک اِسنادی خوش بینانه(شاره و همکاران، 1388: 246).
*دختران در مدارس و آموزشگاه ها آموزش ببینند تا بتوانند مشکلات خود را به طور معقول حل کنند.
*سازمان های غیر دولتی در جهت حمایت و راهنمایی این دختران سریعاً تشکیل و تقویت شوند.
*ضوابط و قوانینی در دستگاه های دولتی از جمله بهزیستی، آموزش و پرورش و دادگاه ها حاکم شود تا با والدین و اعضای متخلف خانواده به گونه ای برخورد شود که کمتر اسباب فرار دختران از خانه فراهم شود.
*امکانات رفاهی، ورزشی و تفریحی مناسب برای این افراد فراهم شود.
*در صورتی که دختری تصمیم به فرار گرفت باید مراکزی جهت راهنمایی، نگهداری و حمایت های لازم برای این افراد مهیا باشد تا فرار آن ها موجب آسیب های بعدی نشود.
*با کسانی که به حریم این دختران تجاوز می کنند یا از آن ها سوء استفاده می کنند به شدت برخورد شود.
*دستگاهی مسئولیت بازگشت این دختران به خانواده را به عهده بگیرد و سعی شود زمینه بازگشت آن ها فراهم شود(میرزمانی و همکاران، 1383: 51).
برخی از نکاتی نیز که باید والدین برای پیشگیری از فرار دخترانشان از خانه به آن توجه کنند عبارتند از:
*باید بتوانند رابطه خوب و عاطفی با فرزندان خود برقرار ساخته و اعتماد فرزندان خود را جلب کنند تا جایی که فرزندان قبل از این که به عنوان پدر و مادر بخواهند از والدین راهنمایی بگیرند به عنوان یک دوست جویای نظرات آن ها باشند.
* به فرزندان خود استقلال و آزادی انجام فعالیت های منطقی را بدهند و ساختار تربیتی و اخلاقی فرزندان خود را در جوّی عاطفی و همراه با آزادی اجتماعی و قاطعیت منطقی پی ریزی کنند. آن ها باید به فرزندان اجازه دهند تا به صورت مستقل در امور مربوط به خود تصمیم بگیرند و در صورت نیاز، غیر مستقیم بر کارهای او نظارت داشته باشند و جلوی اشتباهاتش را بگیرند.
*والدین باید به فرزندان خود به یک اندازه توجه کنند و ارتباط عاطفی و اجتماعی با فرزندان خود برقرار کرده و به وضعیت روحی و روانی فرزندان خود به صورت اصولی بپردازند تا باعث از بین رفتن و جلوگیری از حس انتقام جویی در فرزندان خود شوند. هم چنین در آن ها روحیه دوست داشتن و رعایت اصول مذهبی به عنوان مهاری درونی برای کنترل اجتماعی و زنده کردن وجدان و طلب زندگی شرافتمندانه را ایجاد کنند.
*اگر در محیط خانه والدین دچار اعتیاد هستند، باید نسبت به درمان و یا ترک اعتیاد خود اقدام کنند.
*والدین باید به جای درگیری و کشمکش در محیط خانه، به حل مشکلات خود بپردازند و یا این که اگر در فرزندان خود مشکلات رفتاری مشاهده می کنند سعی کنند تا با افرادی که در این زمینه تخصص دارند مشورت کرده و بهترین راه حل را برای درمان فرزندان خود انتخاب کنند(شکاری‌، 1383: 127-130).
منبع مقاله: کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.